سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلیمان میان پادشاهی و مال و دانش مخیّر شد، پس دانش را برگزید و با این انتخابش ، دانش و مال و پادشاهی به او بخشیده شد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

وبلاگ گروهی شیعه شناسی


 

بعضی از علمای اهل سنّت که «مولی» را در حدیث غدیر به معانی مورد نظر شیعه گرفته‌اند به شرح زیرند.

امام ابو حامد غزالی (505 هـ)   

وی همان‌گونه که در شرح حال و شناخت شخصیت او می‌آید یکی از اعاظم و أکابر علمای اهل سنّت است وهمانطور که در قسمت اول بحث شده و اگر به فراز دوم از سخن غزالی توجه کنیم  متوجه میشویم که غزالی از کلمه مولی چه برداشتی کرده که بی محابا به عمر می تازد و انتصاب او را از روی هوا هوس میداند.:

وذکر أبو حامد الغزالی فی کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین ألفاظا تشبه هذا. فقال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم لعلی یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ یا أبا الحسن أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة. قال: وهذا تسلیم ورضى وتحکیم، ثم بعد هذا غلب الهوى حبا للریاسة وعقد البنود وخفقان الرایات وازدحام الخیول فی فتح الأمصار وأمر الخلافة ونهیها، فحملهم على الخلاف فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون.

أبو حامد غزالی در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین ألفاظی شبیه به این مطالب را در کتاب خود آورده است. رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم روز غدیر خم به علی گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه».

این سخن عمر در حقیقت تسلیم در برابر امر و رضایت و تحکیم آن بود. امّا بعد از آن بود که هوی و هوس برای حبّ ریاست بر او غلبه کرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پیمان‌ها در خفقان هوی و هوس و زد و خورد نیزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهیان و لشکر کشی برای فتح کشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوی و هوس سیراب گردیدند.

و به همین خاطر بود که مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشت نمودند و عهد و پیمان خود را به پشست سر خود افکندند و آن را به قیمتی اندک فروختند. مجموعة رسائل الإمام الغزالی، کتاب سر العالمین ص483

ذهبی در حالی که تحت تأثیر شخصیت غزالی قرار گرفته چاره‌ای جز توجیه زیر ندیده، لذا بعد از ذکر مطلب فوق با یک ادعای واهی و بدون دلیل صورت قضیه را خواسته پاک کند و در کتاب خود این چنین  می‌گوید:.نمی‌دانم غزالی برای این سخن خود چه عذری خواهد داشت؟ ولی ظاهراً غزالی از این نظر خود بازگشته و دوباره از حق پیروی کرده است. و به راستی که او از دریا‌های علم است. والله اعلم.سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج 19، ص 328.

هر چند عده ای خواسته اند اصل انتساب کتاب به غزالی را مورد خدشه قرار دهند منتهی در انتساب کتاب سر العالمین به غزالی هم جای شک و تردید نیست چرا که:

ذهبی در میزان الاعتدال، ج 1، ص 500 و سیر أعلام النبلاء، ج19، ص 328 و ص 403 و لسان المیزان، ج 2، ص 215 و ابن جوزی در تذکره خواص الامّه، ص 62، و إسماعیل باشا بغدادى در ایضاح المکنون،ج 2، ص11 و ص 80  به این مطلب تصریح کرده‌اند.

محمد بن طلحة شافعی (652هـ)

محمد بن طلحه شافعی از علمای بزرگ اهل سنّت در قرن هفتم هجری  است که تعریف شخصیت او در ذیل خواهد آمد وی‌ می‌گوید:

فیکون معنى الحدیث: من کنت أولى به أو ناصره أو وارثه أو عصبته أو حمیمه أو صدیقه فإن علیا منه کذلک، وهذا صریح فی تخصیصه لعلی بهذه المنقبة العلیة وجعله لغیره کنفسه ... بما لم یجعله لغیره. ولیعلم: أن هذا الحدیث هو من أسرار قوله تعالى ...  فانه اولی بالمومنین وناصر المؤمنین وسید المومنین. وکل معنی امکن اثباته لرسول الله فقد جعله اعلی علیه السلام  وهی مرتبة سامیة ومنزلة شاهقة ودرجة علیة ومکانة رفیعة خصه صلى الله علیه وسلم بها دون غیره، فلهذا صار ذلک الیوم یوم عید وموسم سرور لاولیائه

معناى حدیث غدیر این است: هر کس که من بر او أولى و سزاوارتر و یا ناصر و  وارث و یا پشتیبان و دوست صمیمی او هستم علی هم برای او این چنین است. و این کلام صریح در تخصیص علی به این منقبت بلند بوده و او را برای دیگران مانند خود قرار داده و این خصوصیت را برای دیگری قائل نشده است .

مطالب السئول، ص 45-44 در واقع اقای شافعی به یک نکته بسیار زیبا اشاره کرده و انهم  هر معنا ی که از مولا در فراز اول برای رسول خدا بکار میرود و امکان ان برای پیامبر باشد  همان معنا در مورد  امیر المومنین (ع) استعمال میشود

در مورد شخصیت محمد بن طلحه شافعی نزد علمای اهل سنّت ذهبی اینگونه میگوید هو: أبو سالم محمّد بن طلحة بن محمّد القرشی العدوی الشافعی المتوفّى سنة 652، ووصفه بالعلّامة الأوحد، برع فی المذهب واصوله وشارک فی فنون.

أبو سالم محمّد بن طلحه بن محمّد قرشی عدوی شافعی متوفّاى سال 652هـ . که به علّامه بی نظیر در مذهب و اصول و دارای فنون و هنر‌های مختلف توصیف گشته است.  سیر أعلام النبلاء، ج 23، ص293.

سبط ابن الجوزی (654هـ)

ابن حجر در «الصواعق المحرقه» مطلب ذیل را از کتاب او «تذکره خواص الأمه فی معرفة الأئمه» نقل می‌کنند:

او ده معنی برای مولی ذکر میکند ودر معنی دهم اشاره به معنی  اولویت میکند وسپس اشاره میکند که بقیه معانی در زیر مجموعه و بر گشتشان به همان معنی دهم است

قال الله تعالى: «فالیوم لا یؤخذ منکم فدیة ولا من الذین کفروا مأواکم النار هی مولاکم» أی: أولى بکم ... والمراد من الحدیث: الطاعة المخصوصة ومعناه: من کنت أولى به من نفسه فعلی أولى به. وقد صرح بهذا المعنى الحافظ أبو الفرج یحیى ابن سعید الثقفی الأصبهانی فی کتابه المسمى بمرج البحرین، فإنه روى هذا الحدیث بإسناده إلى مشایخه وقال فیه: فأخذ رسول الله بید علی وقال: من کنت ولیه وأولى به من نفسه فعلی ولیه. فعلم أن جمیع المعانی راجعة إلى الوجه العاشر. ودل علیه أیضا قوله علیه السلام: ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟  وهذا نص صریح فی اثبات امامهته و قبول طاعته

خداوند تعالى می‌فرماید: «فالیوم لا یؤخذ منکم فدیة ولا من الذین کفروا مأواکم النار هی مولاکم»  در این جا نیز مولی به معنی  أولى و سزاوارتر به خود شماست.

و معنای آن این است: کسی که من برای او سزاوارترم از این به بعد علی بر او سزاوارتر است.

و به همین معنى حافظ أبو الفرج یحیى ابن سعید ثقفی أصبهانی در کتابش «مرج البحرین» تصریح نموده است. وی این روایت را با إسنادش به مشایخ خود روایت کرده و گفته:

 رسول الله دست علی راگرفت و فرمود: هر کس من ولی او بر او  از خود او سزاوارترم از این به بعد علی بر او سزاوارتر است.

پس دانسته شد که تمام معانی کلمه «مولی»به معنای دهم بازگشت کرد.

 و دلیل بر این مطلب نیز سخن خود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم در ابتدای حدیث غدیر است که فرمود: «ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟»  

که این سخن نص صریح در اثبات امامت علی (ع) ولزوم طاعت از اوست  وخود این جمله قبل   از کلمه مولی بزرگترین قرینه بر مراد رسول خدا از کلمه مولی است گویا پیامبر  با مقدمه اش اینده را میدیده که قرائن را قرار داده است

 محمد بن یوسف کنجی شافعی (658 هـ)

قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم لعلی: «لو کنت مستخلفا أحدا لم یکن أحدا حق منک» ... وهذا الحدیث وإن دل على عدم الاستخلاف  لکن حدیث غدیر خم دال علی التولیه و هی الاستخلاف وهذا الحدیث أعنی حدیث غدیر خم ناسخ لأنه کان فی آخر عمره صلى الله علیه وسلم.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم به علی [علیه السلام‌] فرمود: «اگرکسی را به جای خود برگزیدم از تو شایسته‌تر ندیدم و این حدیث اگر چه بر خلافت دلالت نمی‌کند ولی حدیث غدیر خم دلالت بر تولیت دارد که همان استخلا ف (به خلا فت برگزیدن ) و این حدیث یعنی حدیث غدیر خم ناسخ هر خلافت دیگری است چون این اتّفاق در آخر عمر آن حضرت روی داده است.

کفایة الطالب فی مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب 166 - 167

 

.شهاب الدین دولت آبادی

حدیث غدیر بر خلافت و نیابت أمیر المؤمنین علیه السلام از جانب رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم و نیز بر وجوب إطاعت و تبعیت از او دلالت دارد.

من کتابه هدایه السعداء، مخطوط، ر. ک . نفحات الأزهار، آیه الله سید علی میلانی، ج 9، ص 211

رضی جرگانی ::: سه شنبه 87/12/13::: ساعت 9:34 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 66
بازدید دیروز: 20
کل بازدید :49405
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : [46]
نویسندگان وبلاگ :
رضی جرگانی (@)[18]

محمود سرافراز (@)[5]


این وبلاگ متعلق به گروهی از دانش پژوهان شیعه شناسی است که درباره شیعه در حول مباحث تاریخی عقیدتی و ... مطالبی را خواهد داشت
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<